Thursday, May 13, 2010

فروغ-1

وقتی که اعتماد من از ریسمان سست عدالت آویزان بود
و درتمام شهر
قلب چراغهای مرا تکه تکه می کردند
وقتی که چشمهای کودکانه عشق مرا
با دستمال تیره قانون می بستند
...
وقتی که زندگی من دیگر
چیزی نبود، هیچ چیز بجز تیک تاک ساعت دیواری
دریافتم، باید باید باید
دیوانه وار دوست بدارم

فروغ

No comments:

Post a Comment